سالیان درازی است که همت و انگیزهئی مبارک، همه ساله، دلها و ذهنها را در سراسر کشور با این اجلاس، به اندیشیدن دربارهی نماز برمیانگیزد و نکتهها و یادآوریها و هشدارهائی دربارهی این فریضهی بیهمتای اسلامی و این استوانهی استوار دین و دینداری، در فضای جامعه می پر اکند. این، توفیقی بزرگ برای شما برگزارکنندگان و موهبتی از سوی خداوند برای ما شنوندگان و نیوشندگان است. اکنون نوبت آن است که محصول این تلاش ارزشمند، در ترازوی نگاهی واقعبین، سنجیده شود؛ چه در رفتار مخاطبان که به گزاردن نماز و سبک نشمردن آن فراخوانده شدهاند، بویژه جوانان و نو رسیدگان؛ و چه در مواظبت بر کیفیت نماز و خشوع و حضوری که روح و جوهر این عمل صالح رحمانی به شمار میرود؛ و چه در مسئولیتشناسی کسانی که به وظائفی در این راه موظف گشتهاند، همچون ساختن و پرداختن مساجد، یا ترتیب دادن نماز در مدارس و دانشگاهها، یا فراهم آوردن فرصت برای نمازگزار در سفرهای زمینی و هوائی، یا در بهرهگیری از شیوههای هنری در ترویج نماز در رسانههای تصویری و صوتی، یا در تولید مقاله و کتاب در تبیین زیبائیهای این عمل کوتاه و پر مغز ...؛ و چه در زمینههای دیگری که وظائفی در آنها بر عهدهی مسئولانی نهاده شده است. اجلاس نماز، اقدامی مبارک و کارساز و بی شک، مأجور است، لیکن برای اینکه این کار ارزشمند، هر چه بیشتر به نقطهی کمالِ کارائی نزدیک شود، باید به این سنجش و محاسبهی واقعبین و خردمندانه، همت گماشت و پیگیری نتائج را بخش مهمی از این ابتکار دانست.
بـه نـقـل تاریخ، شب عاشورا از خیمه اصحاب امام حسین (علیه السلام)، آواى مناجات و زمزمه دعا و تلاوت به گوش مىرسید و به خاطر کثرت دعا و نیایش خیمه های آنان همچون کندوی زنبور عسل بود . در شب عاشورا نیز، تمام اصحاب در خیمههای خود به راز و نیاز و عبادت مشغول بودند. راوی میگوید: «و بات الحسین(ع) و أصحابه تلک اللیلة و لهم دوی کدوی النحل ما بین راکع و ساجد و قائم و قاعد؛ حسین(ع) و یارانش، آن شب را در حالی به صبح رساندند، که زمزمة آنان در حالات رکوع و سجود و ایستاده و نشسته، مانند زمزمة زنبوران عسل، شنیده میشد». (بحارالأنوار، ج 44، ص 394؛ وقعة الطف، ص 202)
خداوند می فرماید : « اذکرنی اذکرکم ». یعنی : شما مرا یاد کنید من هم شما را یاد می کنم. یاد ما برای خداوند سودی ندارد ولی یادی که خداوند از ما می کند لطفش را نصیب ما می گرداند، لغزش ما را می بخشد، دعای ما را می پذیرد، مشکل ما را حل می کند و ... لطف او برای ما بی نهایت ارزش دارد. پس در نماز که ما یاد خدا می کنیم متاع کم ارزشی را داده و در عوض متاع بسیار با ارزشی را گرفته ایم. ما از کسی یاد کرده ایم که او به یاد ما نیاز ندارد : « ان الله لغنی عن العالمین ». یعنی : خداوند از تمام جهانیان بی نیاز است. ولی بدینوسیله یاد خداوندی را به سوی خود جلب کرده ایم که در حقیقت تمام کمالات را دریافت کرده ایم. و این معامله پر سودی است( البته برای بعضی ها! ) که خداوند ما را به آن دعوت کرده است
کابرد: این مثل، نشانگر آن است که چون اقشار مختلفی در جامعه وجود دارند، مطمئناً افرادی خواهند بود که دارای اعتقادات دیگری باشند و بنا به دلیلی نمازگزار نیستند؛
لذا نمی توان عمومیت داد، که به خاطر فلان کس، نتوان کاری را انجام داد و یا در مسجد را برای نمازگزاران بست.
در واقع عمل و فکر یک شخص نمی تواند مقدم و موثر در آرای عمومی و افکار جمعی باشد.
قرآن یک آیه دارد که میگوید کسانی که برای خدا حرکت کنند مهرش را در دلها میگذاریم به شرطی که اخلاص داشته باشد، نخواسته باشد خودنمایی کند، شیرینکاری کند، واقعا دلش برای نماز بسوزد، و برای پز دادن نماز نخواند.
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا» مریم/96 یعنی کسی که ایمان دارد،
«وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» کارهایش هم صالح است، کسی که ایمان دارد، کارش هم شایسته است،
«سَیَجْعَلُ لَهُمْ الرَّحْمَانُ وُدًّا»، «وُدّ» یعنی مودت، مودتش را در دلها میگذاریم.
شاگرد شوفر نگاه کرد دید دختر وسط اتوبوس نشسته و مشغول وضو گرفتن است. گفت: دختر چه میکنی؟ گفتم: آقا من وضو میگیرم ولی سعی میکنم آب به اتوبوس نچکد، میخواهم روی صندلی نشسته نماز بخوانم. شاگرد شوفر کمی به او نگاه کرد و چیزی به او نگفت.
به راننده گفت: عباس آقا( راننده)، این دختر بچه را نگاه کن که مشغول وضو گرفتن است! راننده هم همینطور که جاده را میدید در آینه هم دختر را میدید، هی جاده را میدید، آینه را میدید، جاده را میدید، آینه را میدید، مهر دختر در دل راننده هم نشست، گفت: دختر عزیزم میخواهی نماز بخوانی؟ من میایستم، ماشین را کشید کنار و گفت: نماز بخوان آقاجان، آفرین.
دختر میگفت وقتی اتوبوس ایستاد من پیاده شدم و شروع کردم: الله اکبر، یک مرتبه اتوبوسیها نگاه کردند.یکی گفت من هم نخواندم، من هم نخواندم، ... یکی گفت ببین چه دختر با همتی، چه غیرتی، چه همتی، چه ارادهای، چه صلابتی، آفرین، همین دختر روز قیامت حجت است، خواهند گفت این دختر اراده کرد ماشین ایستاد، میگفت یکی یکی آنهایی هم که نخوانده بودند ایستادند، دخترک گفت: یک مرتبه دیدم پشت سرم یک مشت دارند نماز میخوانند.
و این داستان شیرینترین نماز او بود که تاثیری زیادی روی دیگران گذاشت.
هر حرکت زیبا و قشنگی الگویی برای دیگران است و سن و سال افراد هم هیچ تاثیری در کار خوب و نیکو ندارد. شما نیز در هر سن و سالی که هستید می توانید الگویی برای اطرافیانتان باشید.
فرزند استاد شهید مطهری خاطره شب شهادت را نقل می کند و می گوید:
دقیقا یادم هست که سه شنبه یازدهم اردیبهشت ماه سال 1358 شمسی بود. پدرم نماز مغرب خود را به جای آوردند.
ساعت حدودا 8 شب بود. ابتدا از من و برادرم خواهش کردند که او را به جلسه هفتگی سیاسی که آن شب در منزل یکی از آقایات در دروازه شمیران تشکیل می شد. اما پس از مدتی گفتند:
دیگر شما لزومی ندارد که بیایید یکی از دوستان با ماشین به دنبالم می آید و من همراه ایشان می روم.
بعد ایشان برای تنظیم و مرتب کردن یادداشت ها و کارهایشان به کتابخانه رفتند. من نیز که برای اقامه نماز جا نماز و مهر پیدا نکرده بودم به کتابخانه رفتم تا یکی از جانمازهایی را که غالبا مهمانها از آن استفاده می کردند بردارم. در همین وقت مادرم به کتابخانه آمدند و گفتند:
مجتبی در اتاق دیگر جانماز هست. چرا از جانمازهایی که برای مهمانهاست استفاده می کنی؟
گفتم: مادر جان در اتاق های دیگر مهر و جانماز پیدا نکردم.
در این وقت پدرم گفتند: مسئله ای نیست، مهم انجام فریضه نماز در اول وقت است. نماز از هر چیز با ارزشتر و مهمتر است.
این آخرین سخنانی بود که از پدرم شنیدم. پس از لحظاتی دوست پدرم به منزل ما آمدند و ایشان را برای شرکت در جلسه بردند.
پدرم رفت، اما دیگر پیش ما بازنگشت؛ بلکه به دیدار معشوق حقیقی خود، خداوند سبحان شتافت.
تکبیر قبل از رکوع: ادب آن، آن است که مقام عظمت و جلال حق و عزت و سلطنت ربوبیت را در نظر آرد و مقام ضعف و عجز و فقر و ذلت عبودیت را نصب العین خود قرار دهد؛ و در این حال، به مقدار معرفتش به عز ربوبیت و ذل عبودیت، تکبیر حق تعالى را توصیف کند.
چون عبد سالک خواهد وارد منزل خطرناک رکوع شود، باید خود را مهیاى آن مقام کند؛ و با دست خود توصیف و تعظیم و عبادت و سلوک خود را پشت سر اندازد و دستها را تا حذاى (1) گوش بلند کند و کفهاى خالى خود را رو به قبله کند و صفر الید و تهیدست با قلب پر از خوف و رجاء- خوف از تقصیر و قصور به قیام به مقام عبودیت و رجاء واثق به مقام مقدس حق که او را تشریف داده و به چنین مقاماتى که از خلص اولیاء احبا است بار داده - وارد منزل رکوع شود.
انحناء رکوعى: بدان که عمده احوال صلوة سه حال است، که سایر اعمال و افعال، مقدمات و مهیئات آنها است: اول قیام؛ و دوم رکوع؛ و سوم سجود.