تاریخ : بیستم 7 1393
نظر
علی گوشه خلوتی نشسته بود و گذشته را در ذهن مرور می کرد.  
چند سالی بود که در خانه پسر عمویش زندگی می‏کرد. 
مردم پسر عمویش را محمد امین خطاب می کردند.  
به یاد صحبت های دیروز محمد(ص) افتاد.  
محمد امین، از خدا و رسالتی که توسط جبرئیل به او محول شده بود، صحبت کرد؛ حرفهایش دل علی را لرزانده بود.  
علی احساس کرد، دلش با یاد خدایی که محمد (ص) به او معرفی کرده، آرامش یافته، پس تصمیم گرفت به خدا و رسولش ایمان آورد. 
به او ایمان آورد در حالی که ده سال بیشتر نداشت. 
از آن پس، رسول خدا و علی (ع)، برای خواندن نماز به درّه‏های اطراف مکه می‏رفتند و مخفیانه نماز می‏گزاردند. 
مدتی بعد ابوطالب، محمد (ص) و فرزندش علی(ع)، را در گوشه ای دید که، به زمین خیره شده و به خاک می‏افتند و برمی‏خیزند. 
تعجب ابوطالب هنگامی بیشتر شد که در مقابل آنها ایستاد و آنها توجهی نکردند. 
ابوطالب کنار تخته سنگی نشست و همانطور که با دقت به حرکات آنها خیره شده بود، به فکر فرو رفت. 
پیامبر بعد از نماز، با مهربانی به ابوطالب سلام کرد، صدای علی نیز در صدای پیامبر پیچید. 
ابوطالب کنجکاوانه از برادرزاده اش پرسید:  
محمد جان! این چه آئینی است؟! 
پیامبر، ابوطالب را در آغوش گرفت و با لحنی سرشار از مهر گفت: 
عمو جان! این آئین خدا، پیامبران، فرشتگان و جدمان ابراهیم است.  
خدا مرا برگزیده و با این آئین برای هدایت به سوی بندگانش فرستاده. 
ابوطالب از فرزندش پرسید: 
علی جان! تو بر چه آئینی هستی؟ 
علی (ع) نیز مهربان تر از همیشه به پدر گفت: 
پدر جان! من نیز به خدا و پیامبرش ایمان آوردم و نماز خواندم. 

موضوعات مرتبط:
تاریخ : بیستم 7 1393
نظر
علی گوشه خلوتی نشسته بود و گذشته را در ذهن مرور می کرد.  
چند سالی بود که در خانه پسر عمویش زندگی می‏کرد. 
مردم پسر عمویش را محمد امین خطاب می کردند.  
به یاد صحبت های دیروز محمد(ص) افتاد.  
محمد امین، از خدا و رسالتی که توسط جبرئیل به او محول شده بود، صحبت کرد؛ حرفهایش دل علی را لرزانده بود.  
علی احساس کرد، دلش با یاد خدایی که محمد (ص) به او معرفی کرده، آرامش یافته، پس تصمیم گرفت به خدا و رسولش ایمان آورد. 
به او ایمان آورد در حالی که ده سال بیشتر نداشت. 
از آن پس، رسول خدا و علی (ع)، برای خواندن نماز به درّه‏های اطراف مکه می‏رفتند و مخفیانه نماز می‏گزاردند. 
مدتی بعد ابوطالب، محمد (ص) و فرزندش علی(ع)، را در گوشه ای دید که، به زمین خیره شده و به خاک می‏افتند و برمی‏خیزند. 
تعجب ابوطالب هنگامی بیشتر شد که در مقابل آنها ایستاد و آنها توجهی نکردند. 
ابوطالب کنار تخته سنگی نشست و همانطور که با دقت به حرکات آنها خیره شده بود، به فکر فرو رفت. 
پیامبر بعد از نماز، با مهربانی به ابوطالب سلام کرد، صدای علی نیز در صدای پیامبر پیچید. 
ابوطالب کنجکاوانه از برادرزاده اش پرسید:  
محمد جان! این چه آئینی است؟! 
پیامبر، ابوطالب را در آغوش گرفت و با لحنی سرشار از مهر گفت: 
عمو جان! این آئین خدا، پیامبران، فرشتگان و جدمان ابراهیم است.  
خدا مرا برگزیده و با این آئین برای هدایت به سوی بندگانش فرستاده. 
ابوطالب از فرزندش پرسید: 
علی جان! تو بر چه آئینی هستی؟ 
علی (ع) نیز مهربان تر از همیشه به پدر گفت: 
پدر جان! من نیز به خدا و پیامبرش ایمان آوردم و نماز خواندم. 

موضوعات مرتبط:
تاریخ : هجدهم 7 1393
نظر

"وقتی جنازه طاغوت اول را از جزیره موریس به ایران آوردند، جمعی از سوی محمدرضا نزد حضرت استاد رفتند و تقاضا کردند آقا بر جنازه رضاخان نماز بخواند". 

--------------------------------------------------------------------------------


به گزارش خبرگزاری حوزه، آیت‎الله «سید عبدالجواد علم‎الهدی خراسانی» فرزندمرحوم آیت‎الله سیدعلی علم الهدی، در سال 1309 در مشهد مقدس دیده به جهان گشود. آقایان سیدکاظم، سیدمحمد و سیداحمد علم الهدی برادران ایشان هستند که در این میان آیت‎الله سیدمحمد به رحمت ایزدی پیوسته است.
پدر بزرگوارشان امام جماعت مسجد گوهرشاد بودند که در همان روزگار، ماجرای أسف بار کشف حجاب و حمله وحشیانه به آن مسجد روی داد.


به گفته وی، پس از اشغال ایران توسط متفقین و رفتن رضاخان، صولت جائرانه حکومت پهلوی شکست و مدارس علمیه که به دستور طاغوت اول خراب و یا تعطیل شده بودند؛ مجدداً بازسازی و تعمیر گشت.
عبدالجواد پس از طی دروس اولیه در مدارس جدید با اجازه پدر وارد حوزه علمیه بالاسر ـ قبر مبارک حضرت علی بن موسی الرضا(ع) ـ شد و در این مدرسه از درس ادبیات مرحوم آیت الله ادیب نیشابوری بهره ها گرفت. همچنین از درس آقایان مرحوم سیدمحمد سیدی، میرزا محمود مهدی اصفهانی معروف به صاحب تفکیک، آقا سیداحمد یزدی و ... استفاده کرد.
آنچه در ادامه می‌خوانید، حاصل گفتگوی خبرنگار خبرگزاری حوزه با آیت‌الله سید عبدالجواد علم‌الهدی به مناسبت پنجاه و پنجمین سالگرد رحلت آیت‌الله‌العظمی بروجردی است که در آن خاطراتی از امام خمینی‌(ره) و نیز برخی اقدامات نابخردانه رژیم پهلوی نیز بیان شده است.
* چه شد که پس از بازگشت مرحوم آیت‌الله بروجردی از نجف، قم را برای سکونت انتخاب کردند؟
حضرت استاد که چند صباحی از نجف به بروجرد آمده بودند؛ به دعوت جمعی از علمای برجسته همچون حضرات آیات حجت کوه کمره ای، سید صدرالدین صدر، سید محمدتقی خوانساری، فیض حقی، میرزا محمود کبیر و ... در قم ساکن شدند.
البته ایشان قبل از حضور در قم، چندماهی در مشهد حضور داشتند و بنده در همان ایام، نخستین بار جمال نورانی شان را رویت کردم. با همان نگاه اول شیفته ایشان شدم و از حضرت رضا(ع) خواستم که شاگرد ایشان شوم و الحمدالله چنین شد.
* در چه بازه زمانی پای درس ایشان رفتید ؟
از سال 1330 تا 1340 مداوم و بدون فاصله از درس حضرت آیت‌الله بروجردی(ره) بهره گرفتم.

موضوعات مرتبط:
تاریخ : هجدهم 7 1393
نظر

"وقتی جنازه طاغوت اول را از جزیره موریس به ایران آوردند، جمعی از سوی محمدرضا نزد حضرت استاد رفتند و تقاضا کردند آقا بر جنازه رضاخان نماز بخواند". 

--------------------------------------------------------------------------------


به گزارش خبرگزاری حوزه، آیت‎الله «سید عبدالجواد علم‎الهدی خراسانی» فرزندمرحوم آیت‎الله سیدعلی علم الهدی، در سال 1309 در مشهد مقدس دیده به جهان گشود. آقایان سیدکاظم، سیدمحمد و سیداحمد علم الهدی برادران ایشان هستند که در این میان آیت‎الله سیدمحمد به رحمت ایزدی پیوسته است.
پدر بزرگوارشان امام جماعت مسجد گوهرشاد بودند که در همان روزگار، ماجرای أسف بار کشف حجاب و حمله وحشیانه به آن مسجد روی داد.


به گفته وی، پس از اشغال ایران توسط متفقین و رفتن رضاخان، صولت جائرانه حکومت پهلوی شکست و مدارس علمیه که به دستور طاغوت اول خراب و یا تعطیل شده بودند؛ مجدداً بازسازی و تعمیر گشت.
عبدالجواد پس از طی دروس اولیه در مدارس جدید با اجازه پدر وارد حوزه علمیه بالاسر ـ قبر مبارک حضرت علی بن موسی الرضا(ع) ـ شد و در این مدرسه از درس ادبیات مرحوم آیت الله ادیب نیشابوری بهره ها گرفت. همچنین از درس آقایان مرحوم سیدمحمد سیدی، میرزا محمود مهدی اصفهانی معروف به صاحب تفکیک، آقا سیداحمد یزدی و ... استفاده کرد.
آنچه در ادامه می‌خوانید، حاصل گفتگوی خبرنگار خبرگزاری حوزه با آیت‌الله سید عبدالجواد علم‌الهدی به مناسبت پنجاه و پنجمین سالگرد رحلت آیت‌الله‌العظمی بروجردی است که در آن خاطراتی از امام خمینی‌(ره) و نیز برخی اقدامات نابخردانه رژیم پهلوی نیز بیان شده است.
* چه شد که پس از بازگشت مرحوم آیت‌الله بروجردی از نجف، قم را برای سکونت انتخاب کردند؟
حضرت استاد که چند صباحی از نجف به بروجرد آمده بودند؛ به دعوت جمعی از علمای برجسته همچون حضرات آیات حجت کوه کمره ای، سید صدرالدین صدر، سید محمدتقی خوانساری، فیض حقی، میرزا محمود کبیر و ... در قم ساکن شدند.
البته ایشان قبل از حضور در قم، چندماهی در مشهد حضور داشتند و بنده در همان ایام، نخستین بار جمال نورانی شان را رویت کردم. با همان نگاه اول شیفته ایشان شدم و از حضرت رضا(ع) خواستم که شاگرد ایشان شوم و الحمدالله چنین شد.
* در چه بازه زمانی پای درس ایشان رفتید ؟
از سال 1330 تا 1340 مداوم و بدون فاصله از درس حضرت آیت‌الله بروجردی(ره) بهره گرفتم.

موضوعات مرتبط:
الصلوه معراج المؤمن
X