چقدرقشنگه یه سری از افراد می خوان همدیگه رو از کارهای خیر وشر آگاه کنن...اصلا این حرف خداست حرف رسول خداست که مردم جامعه بایست همدیگه رو امربه معروف کنن ونهی از منکر،خود خدا گفته همدیگه رو به حق دعوت کنین اما...قبلش خودتون باید مومن باشین قبلش خودتون علاوه بر داشتن ایمان باید عمل صالح هم انجام بدین.یعنی تا خود سازی نباشه نمیشه جامعه سازی کرد.یعنی منی که میام به شما میگم دروغ نگو خودمم باید به دروغ نگفتن وزشتی این کار ایمان داشته باشم ودروغ هم نگم بعد می تونم از بقیه بخوام که دروغ نگن.پس اول خودمون باید به کاری که از دیگران میخوایم انجام بدن ایمان داشته باشیم وعلاوه برایمان داشتن عمل هم بکنیم بعد ازدیگران بخوایم...مطمئنا اگه بدون ایمان وعمل صالح ازدیگران بخوایم کار صالح رو انجام بدن خسارات میبینیم دقت کنین من دارم نمیگم قران میگه خسارت میبینیم.
چقدرقشنگه یه سری از افراد می خوان همدیگه رو از کارهای خیر وشر آگاه کنن...اصلا این حرف خداست حرف رسول خداست که مردم جامعه بایست همدیگه رو امربه معروف کنن ونهی از منکر،خود خدا گفته همدیگه رو به حق دعوت کنین اما...قبلش خودتون باید مومن باشین قبلش خودتون علاوه بر داشتن ایمان باید عمل صالح هم انجام بدین.یعنی تا خود سازی نباشه نمیشه جامعه سازی کرد.یعنی منی که میام به شما میگم دروغ نگو خودمم باید به دروغ نگفتن وزشتی این کار ایمان داشته باشم ودروغ هم نگم بعد می تونم از بقیه بخوام که دروغ نگن.پس اول خودمون باید به کاری که از دیگران میخوایم انجام بدن ایمان داشته باشیم وعلاوه برایمان داشتن عمل هم بکنیم بعد ازدیگران بخوایم...مطمئنا اگه بدون ایمان وعمل صالح ازدیگران بخوایم کار صالح رو انجام بدن خسارات میبینیم دقت کنین من دارم نمیگم قران میگه خسارت میبینیم.
ممکن است عملی صحیح باشد ولی مورد قبول قرار نگیرد ..
مثل جنس بی مشتری !!!
در احادیث،نماز برخی از افراد را فاقد ارزش و مردود به حساب اورده اند از جمله:
1.بی تفاوت ها:
امام صادق(ع)نماز کسانی که نسبت به برهنگان و اوارگان جامعه بی تفاوت اند قبول نیست.
2.حرام خواران:
پیامبر اکرم(ص):نماز حرام خواران مثل بنای ساختمان بر ریگ است.
3.بی تعهدان در خانه:
رسول خدا(ص):نماز زنی که از درامد شوهر بهره مند می شود ولی به مسئولیت الهی خود عمل نمی کند ،پذیرفته نیست.
4.تارکان زکات:
در قران در اکثر موارد پرداخت زکات را در کنار برپا داشتن نماز اورده،و در احادیث بسیاری امده که نماز انانکه زکات مال خویش را نمیدهند پذیرفته نمیشود.
روزی رسول خدا(ص) وارد مسجد شد و نه نفر را به جرم اینکه زکات نمیدهند از مسجد بیرون کرد سپس اقامه نماز نمود.اری رابطه با خدا باید در کنار رابطه با محرومان جامعه باشد.
5.افراد لاابالی:
نماز کسی که اهل تقوا نیست،یا رکوع و سجودش را در نمازبه طور مطلوب انجام نمی دهد،پذیرفته نیست.
6.حاقن وحاقب:
حاقن وحاقب یعنی کسی که بول و غائط خود را نگاه میدارد و بدینوسیله به خود فشاراورده و دچار ضررهای جسمی می شود.این کار علاوه بر زیان برای سلامتی در نماز هم موجب تمرکز فکر می شود و حضور قلب را از بین میبرد.امام صادق(ع):نماز چنین کسانی قبول نمیشود.
7.پیش نماز غیر محبوب:
گاهی در مسجدی ممکن است مردم به پیش نمازی علاقه نداشته باشند و او را قبول نکنند ولی او بخاطر حفظ خود حاضر نباشد مسجد یا پایگاه خود را رها کند طبیعی است که چنین موردی موجب بروز برخورد و خلوت شدن نماز جماعت میشود در روایات نماز جماعت چنین کسانی مردود شده است.
نگو من گناهکارم. اگر اخم ها را در هم بکشی ملائکه می ترسند، آن ها لطیفند. بدون اینکه غضبناک و پکر باشی لباس تمیز و قشنگ بپوش،
دم آینه خودت را نگاه کن و سرجانماز بنشین. قشنگ وقتی بدنت آرام گرفت و کِیفت به راه افتاد، بلند شو و بگو الله اکبر.
برای نماز عجله نداشته باش، یکی دو دقیقه بنشین تا آماده شوی. اذان و اقامه هم برای آمادگی ست.
می دانی که اگر اذان بگویید دو صف از ملائکه پشت سرت می ایستند؟ این یعنی بهجت و سرور و خوشحالی. اگر اقامه هم بگویید سه صف از ملائکه پشت سر شما می ایستند. نفرمود صفش چقدر است. فرمود: ملائکه پشت سرتان اقتدا می کنند و با شما نماز می خوانند. کسی که ملائکه پشت سرش باشند چقدر نمازش زیباست.
می دانم سخت است، گرفتاری های طبیعت افکارمان را می گیرد و آن موقع متوجه نیستیم اما هروقت حالت خوب شد سرجانماز نگاه کن عطای خدا را در حق خودت ببین. بگذار طلبکاری ها از خدا کم شود، آن وقت است که آدم سبک می شود.
نگو من گناهکارم. اگر اخم ها را در هم بکشی ملائکه می ترسند، آن ها لطیفند. بدون اینکه غضبناک و پکر باشی لباس تمیز و قشنگ بپوش،
دم آینه خودت را نگاه کن و سرجانماز بنشین. قشنگ وقتی بدنت آرام گرفت و کِیفت به راه افتاد، بلند شو و بگو الله اکبر.
برای نماز عجله نداشته باش، یکی دو دقیقه بنشین تا آماده شوی. اذان و اقامه هم برای آمادگی ست.
می دانی که اگر اذان بگویید دو صف از ملائکه پشت سرت می ایستند؟ این یعنی بهجت و سرور و خوشحالی. اگر اقامه هم بگویید سه صف از ملائکه پشت سر شما می ایستند. نفرمود صفش چقدر است. فرمود: ملائکه پشت سرتان اقتدا می کنند و با شما نماز می خوانند. کسی که ملائکه پشت سرش باشند چقدر نمازش زیباست.
می دانم سخت است، گرفتاری های طبیعت افکارمان را می گیرد و آن موقع متوجه نیستیم اما هروقت حالت خوب شد سرجانماز نگاه کن عطای خدا را در حق خودت ببین. بگذار طلبکاری ها از خدا کم شود، آن وقت است که آدم سبک می شود.
در قرن ما پیروزى انقلاب اسلامى در ایران حادثه مهم و حیرت انگیزى بـراى جـهان بود کـه مـى توانست در رابـطه با مسأل سیاسى جهان و منطقه ایفاگر نقش تعیین کننده و تحولات غیر قابل پیش بینى باشد. ایـن حادثه بزرگ قرن از یکسو معادلات سیاسى استکبار را در ادامه سـیاست سلطه وتقسیم استعمارى جهان بهم زد و از سوى دیگر یکى از اسـتـوارترین رژیـمهاى وابـسته را کـه از حـمایت قـدرتهاى بـزرگ برخوردار بود ریشه کن نمود و در کشورى چون ایران با اهمیتى که از نـظـر اسـتراتژیکى و اقـتصادى بـراى قـدرتهاى بـزرگ جـهان دارد تحولى سیاسى - مردمى و عظیم بوجود آورد. مـهمتر از ایـن دو رونـد انـقلاب اسلامى با آگاهیهاى عمیقى که در مـیان مـلتهاىمسلمان جـهان بـویژه در کشورهاى اسلامى بوجود آورد زمـینه تـحولات سـیاسى ریشه دار و بـینشها و گـرایشها و حـرکتها و سازماندهیهاى سیاسى چشمگیرى را فراهمآورد. ایـن جـریان سـیاسى یکبار دیگر اسلام را به عنوان یک قدرت تعیین کننده در جهان مطرح نمود و چشم انداز وحدت بزرگ جهان اسلام و حرکت عـظیم بـازیابى خویشتن خـود و گریز از سلطه و ایستادگى در برابر اسـتعمار کـهنه و نـو و ایجاد قطب سیاسى جدید در جهان و فروریزى رژیـمهاى وابـسته و تـحمیلى را در سـرزمینهاى پـرنعمت اسلامى در بـرابر دیدگان مشتاق ولى غم و یاس گرفته یک میلیارد مسلمان گشود و مـوجـى از وحـشـت و اضـطـراب در دلـهاى پـر از امـید و آرزوى جهانواران آفرید. بـه اعـتراف تحلیل گران سیاسى شگفتیهأى که انقلاب اسلامى در جهان آفـرید بـیشتراز آنـهأى است که دنیا در طول شصت سال اخیر بخود دیـده اســت, شــگـفتیهأى کـه تحلیلها, تـئوریها و پـیش بینیهاى صاحب نظران سیاسى را بى اعتبار نموده است. انـقلاب اسـلامى بـلوک بندیها و نـظام دوقـطبى تـثبیت شده در نظام بـین المللى کنونى جهان را درهم ریخت و با وجود تضاد عمیقى که بر روابط دو ابرقدرت حاکم بود وآن دو را آشتى ناپذیر مى نمود وادار بـه سازش و اتخاذ موضع واحد در برابر این پدیده سیاسى جدید نمود و تحولات عمده اى را در مسأل مختلف جهان بدنبالآورد. غـرب طـى چـند تـجربه تـلخ در مـصاف با یکپارچگى اسلام در جریان جنگهاىصلیبى و درگیرى با امپراطوریهاى اسلامى و مانند آن خاطرات تـرسناک وتکان دهنده اى را در حافظه تاریخ خود بیان دارد ولى این بـار خـطر عـظیمتر وگسترده تر و دهشتناکتر از آن بود که درگذشته دیده بود. پـدیده کاملا نوظهور مقاومت در لبنان با الهام از انقلاب اسلامى و جـهان اسـلامى درمصر و دیگر کشورهاى اسلامى براى غرب بیش از آنچه که تصور مى کرد وحشتناک و طلیعه جهنمى سوزان براى استکبار بود. انـقلاب اسـلامى در مـقایسه بـا انـقلابهاى دیگر جهان از یک سلسله ویژگیها وامتیازهاى اصولى برخوردار است که از نظر فرهنگ و دانش و تـئورى انــقـلاب آن رادر رده بـالاى پـدیده هاى سـیاسى بـزرگ و انقلابهاى مهم جهان قرار داده است مزایأى چون ماهیت ایدئولوژیکى , قـدرت رهـبرى , و عـمق تـحولات نـاشى ازانـقلاب موجب گردیده که بـسیارى از صـاحب نظران علوم سیاسى در تئوریهاىانقلاب در کشورهاى اسلامى تجدید نظر کنند و الگوى جدیدى را مورد بررسى قرار دهند. و از سـوى دیـگر متفکران و بنیان گذاران حرکتها و نهضتهاى اسلامى همواره الگوهاىانقلاب را در لابلاى تاریخ اسلام جستجو مى کردند و هر کـدام سعى بر آن داشتند که از حوادث برجسته تاریخ اسلام در تبیین راه و حرکت و خط مشى و شیوه خود الهام بگیرند و روند و حرکت خود را دنباله جریانهاى تاریخى گذشته اسلام قلمداد کنند. فـروغ انـقلاب اسـلامى کـه پس از صدر اسلام مهمترین و ریشه دارترین وشـکوهمندترین حـادثه تـاریخ اسلام است همه درخشندگیهاى فرازهاى بـرجسته تاریخ اسـلام را دربـرگرفت و جـایگزین همه الگوهاى گذشته تاریخ اسلام گردید. بـى شک با مطالعه حتى سطحى و گذرا در زمینه ماهیت انقلاب اسلامى و بازتابهاىجهانى آن و دستاوردهأى که براى ملل مسلمان بویژه ملت مـسلمان ایـران به ارمغانآورده است ما را به این نتیجه مى رساند کـه انـقلاب اسلامى نه تنها حادثه بزرگ قرن در جهان و تاریخ ایران اسـت بـــلــکـه خـود از مــهـمترین فـرازهـاى تـاریـخ اسـلام و پـدیده اىشگفت انگیز و معجزه ایست الهى که تجلى قدرت لایزال خداوند - عـلى رغم قدرتهاى مـادى و شـرأط بـر حـسب ظاهر غیر قابل تغییر سیاسى و اجتماعى محسوب مى گردد. برگرفته شده از کتاب انقلاب اسلامى و ریشه هاى آن
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و السلام على رسول الله و آله آل الله و اللعن على اعدائهم اعداء اما بعد فقد قال عزوجل فى محکم کتابه اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم قد المومنون الذینهم فى صلواتهم خاشعون و الذینهم عن الغو معرضون .... براى کسب تقواى لازم است انسان ایمان داشته باشد آنهم در دو بعد، یکى در بعد ایمان ظاهرى و دیگرى در بعد ایمان باطنى ، به عبارت دیگر وجود ایمان نظرى و ایمان عملى ضرورى است . متعلق ایمان اصول سه گانه توحید، نبوت و معاد است . حال با استناد به آیاتى که بیان شده به این موضوع مى پردازیم که راههایى که قرآن مجید براى خودسازى انسانها به ما نشان مى دهد کدام است ؟ مى بینیم خداوند در سوره مؤ منون مى فرماید: به تحقیق افراد مومن (کسانى که ایمان در بعد باطنى یعنى عملى دارند) به رستگارى رسیده اند. اما افراد مومن که اهل رستگارى هستند چه خصوصیاتى دارند؟ اینجاست که قرآن شرط را بیان مى کند و مى فرماید: الذینهم فى صلوتهم خاشعون (28) افراد مومن کسانى هستند که در نماز خود فروتنى توام با ادب جسمى و روحى دارند. لازمه فروتنى داشتن در نماز اعتقاد به وجوب نماز و خواندن آن است . وقتى مقدمات نماز از جمله طهارت ، قرائت ، تجوید و انجام نماز به نحو صحیح درست شد، آن وقت باید به بعد کیفى نماز بپردازیم و ببینیم خضوع در نماز چگونه است . نکته مهم آنست که آنقدر نماز اهمیت دارد که اولین شرط و قید براى ایمان عملى است . اما چرا نماز داراى چنین اهمیت و جایگاهى است ؟ ما مى توانیم دلیل این اهمیت را هم در آیات و روایات بررسى کنیم و هم با عقل بسنجیم . در قرآن مجید در خصوص مساءله نماز آیات زیادى وجود دارد، از جمله مى فرماید: فاقیموا الصلوه ان الصلاه کانت على المومنین کتابا موقوفا (29) نماز را بر پا دارید به درستى نماز وظیفه ثابتى بر همه مومنین است . و در جاى دیگر مى فرماید: و اقم الصلاه ان الصلاه تنهى عن الفحشاء و المنکر (30) و نماز را بپا دار بدرستى نماز انسان را از فحشا و منکر باز مى دارد. مى بینیم نقطه مقابل تقوا و پرهیزگارى که فحشا و منکر است با نماز مرتفع مى گردد و این چنین است که نماز شرط اول براى ایمان واقعى مى باشد. اینجا ممکن است سوالى مطرح شود که اگر نماز بازدارنده از منکر است پس چرا اشخاصى هستند که یک عمر نماز خوانده اند اما از فحشا و منکر هم دورى نمى کنند!؟ در پاسخ باید گفت آن نمازى که از زشتیها و پلیدیها نهى مى کند نمازى است که در آن خضوع ، خشوع توجه و فروتنى باشد نه هر نمازى به هر صورتى و از هر کسى . این اهمیت را در روایات نیز مى توان جستجو کرد. نبى اکرم اسلام صلى الله علیه و آله مى فرماید: الصلوه عمودالدین (31) نماز پایه و ستون دین است . حضرت على علیه السلام در وصایاى خود مى فرماید: الله الله فى الصوه فانها عمود دینکم (32) خدا را خدا را در مساءله نماز که ستون دین شماست . امام صادق علیه السلام در واپسین لحظات زندگانى مى فرماید: لا ینال شفاعتنا من استحف الصلوه (33) شفاعت ما خاندان شامل حال کسى که نماز را سبک بشمارد نمى شود. در روایت دیگرى مى خوانیم : اول ما یحاسب به العبد الصلوه ان قبلت قبلت ما سواها و ان ردت ردت ما سواها (34) اولین چیزى که از هر انسانى سؤ ال مى شود نماز است ، در صورتى که نماز او پذیرفته بود بقیه اعمال او نیز امکان دارد پذیرفته شود. ولى اگر نماز او پذیرفته نبود بقیه اعمال او نیز مردود خواهد بود. خوب است بررسى کنیم که چرا این همه اهمیت براى نماز قائل شده اند. این را از دو راه مى توان فهمید یکى اینکه نماز را از برون آن ببینیم و دیگرى این که ببینیم درون نماز چیست ؟ وقتى یک نگاه به نماز از برون داشته باشیم بنده اى را مى بینیم که با معبود خود خلوت کرده است ، آنهم بعد از آنکه با مادیات سرو کار داشته و دنیاى مادى او را خسته کرده و چه بسا از هدف خلقت که تعالى بشر است او را دور کرده ، اینجاست که مى بینیم رابط بین این انسان و دنیاى معنویت و عالم برتر نماز است . همچنانکه جسم انسان شستشو مى خواهد روح او نیز احتیاج به تطهیر دارد و شستشوى روح با اقامه نماز ممکن است . ولى چون روح ظرافت خاصى دارد بایستى در شبانه روز پنج بار شستشو شود. از طرفى نماز تکبر را تبدیل به تواضع ، غرور را تبدیل به فروتنى و انسان را قائل به مبدا مى کند و از سوى دیگر معاد را نیز متذکر است . نمازگزاران در بین مردم همیشه از بهترین ها هستند. این امتیازات ، خود نمایانگر اینست که نماز چیست و چه مى کند؟ حال ببینیم در نماز چه عملى انجام مى دهیم . اولین چیزى که به عنوان واجب مى گوییم ؟ تکبیره الاحرام است . تکبیر یعنى چه ؟ یعنى خداوند از هر چیز که در ذهن ما خطور مى کند و از هر قدرت قابل تصور دیگر که در ذهن ما بگنجد بزرگتر است ، این معنى الله اکبر است . گویندگان الله اکبر چگونه افرادى هستند؟ آنها از سنگ سخت تر و از آهن محکم ترند. افرادى هستند راسخ و استوار که نمونه هاى آنان را در جبهه هاى نبرد نور علیه ظلمت در رکاب پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله سراغ داریم . بعد بسم الله الرحمن الرحیم است . شروع در هر کار با نام خدا، خود مساءله اى است . یاد خدا نمودن و توجه به او داشتن و نهایتا در راه رسیدن به معبود در حرکت بودن مى تواند ناشى از توجه به بسم الله باشد. ولى خود این جمله معانى پربارى را در بر دارد. توجه به صفات خداوند تبارک و تعالى ، توجه به رحمن و توجه به رحیم بودن خداوند از این جمله است . رحمان یعنى اینکه خداوند رحم عمومى دارد و رحیم یعنى رحم اختصاصى نیز دارد. رحم عمومى آن است که همه از آن بهره خواهند برد و نعتمهاى دنیایى است . اى خدایى که از خزانه غیب
گبر و ترسا وظیفه خور دارى
دوستان را کجا کن محروم
تو که با دشمن این نظر دارى
اینکه ما مى بینیم در دنیا خداوند هم به مؤ منین هم به کفار نعمت داده است و همگى از فیض نعمتهاى الهى برخوردارند نشانه رحم عمومى پروردگار است . چه آن که خداوند فرموده است : و الارض وضعها للانام (35) زمین را براى مردم روى آن آفرینده است تا همه از آن بهره مند شوند. توجه به همین نکته بسیارى از مسائل را براى ما حل مى کند. چرا دشمنان خدا هم ، از نعمتهاى دنیایى برخوردار هستند؟! چرا زورمداران امکانات ظلم در اختیار دارند؟ جواب این است که نعمتها و امکانات دنیوى عمومى است . چرا عمومى است ؟ زیرا خداوند اگر مى خواست هر کسى را که ظلم مى کند بلافاصله مجازات کند و از صفحه روزگار محو نماید و یا همه امکانات را از او بگیرد، دیگر اختیار از انسان سلب مى شد و انسان قدرت انتخاب نداشت ، در این صورت کسى که از خود اختیارى نداشته باشد مؤ خذه اى هم ندارد. ولى خداوند از انسان سلب اختیار نکرده است ، به طورى که حتى در مهم ترین مسائل که مساءله دین و ایمان است مى فرماید: لا اکراه فى الدین قد تبین الرشد من الغى (36) بنابراین خداوند راه رشد و راه باطل را نمایانده است و هر کسى به اختیار خود انتخاب مى کند. بدیهى است وقتى اختیار انتخاب به انسان داده شده ، امکانات براى انتخاب راه هم از او سلب نمى شود. البته خداوند طواغیتى را در این دنیا هم عذاب کرده است ولى این زمانى بوده که دیگر ظلم و تعدى خود را به حد نهایت رسانده بودند. این سنت الهى امهال و استدراج است که زورمداران نهایتا نابود مى شوند. اما خداوند نعمت اختصاصى هم دارد و آن در آخرت و دنیا فقط شامل حال مؤ منین واقعى و عشاق حقیقى خداوند مى شود. آن لذتى که حتى در دنیا عاشق خداوند از آن بهره مند مى شود و آن فیضى که رهرو صراط مستقیم احساس مى کند غیر اهل تقوا و ایمان و سلوک به هیچ وجه از آن بهره اى نمى برد. اگر لذت ترک لذت بدانى
دگر ذلت نفس لذت ندانى
در آخرت همه کس از رحمت خدا سوده نمى برد، بلکه فقط اهل ایمان و فضیلت مشمول نعمتهاى اختصاصى هستند. در آیه بعدى مى خوانیم الحمد الله رب العالمین . ستایش مخصوص ذات بارى تعالى و پروردگار عالمیان است . کسى که واقعا معتقد مى باشد که ستایش مخصوص به ذات پاک خداوند است دیگر ممکن نیست که مثلا به خاطر مسائل دنیوى و مادى ، چاپلوسى ، مداحى و تملق گویى کسى را انجام دهد. حاضر نیست به هر کسى و هر جا تعظیم کند و حاضر نیست ستایشگر هر فرد نابکارى باشد. بلکه حمد او به خاطر خدا، در راه خدا و براى خدا خواهد بود. در آیه بعد الرحمن الرحیم مجددا توجه مى دهد به صفات خداوند که در بسم الله الرحمن الرحیم به آن صفات اشاره شد. اما اینجا همه به مناسبت عرض مى کنم که خداوند اسمائى دارد. یکى اسم ذات است که همان لفظ جلاله الله است که کلمة الله هى العلیا. و دیگرى اسماء صفات مى باشد که آن هم به دو قسم تقسیم مى گردد یا اسماء صفات ذاتى هستند مثل عالم ، قادر، حى و یا اسماء صفات افعالى هستند مثل مقلت القلوب ، مدبر اللیل و النهار، فالق الحبه ، و کاشف الکرب . کلا یک نوع صفاتى است که در خداوند راه دارد که نام آن را صفات ثبوتیه یا کمال یا جمال گذاشته اند به قول شاعر: قادر و عالم و حى است و مرید و مدرک
ازلى و ابدى ، پس متکلم صادق
و یک دسته صفاتى است که در خداوند راه ندارد که به آنها صفات سلبیه یا جلال مى گویند به قول شاعر که مى گوید: نه مرکب بود و جسم و نه مرئى نه محل
بى شریک است و معانى تو غنى دان خالق
ضمنا رحمان از اسماء خاصه خداوند است یعنى دیگران نباید اسم رحمان بر خود بگذارند ولى نام عبدالرحمان اشکالى ندارد. دنباله آنچه در نماز مى خوانیم . مالک یوم الدین است . این جمله نکته را یاد آورى مى کند. 1 - اینکه روز قیامت هست . 2 - اینکه دارنده و گرداننده این روز کسى جز خدا نیست و دیگر آنکه روز دین است ، یعنى روز پاداش و روز جزا است . این هشدارى است که توجه ما را به نتیجه اعمال جلب مى کند و فریادى است که هر چه کوبنده تر بر من خواب ما شلاق بیدارى مى زند که اى انسان تو هم رفتنى هستى و تو هم بایستى آنجا در قیامت جوابگوى اعمالت باشى . اگر کسى با قید خضوعى که در نماز باید باشد این جمله را بگوید یعنى به تعبیر دیگر ایمان باطنى یا عملى به این جمله بیاورد، دیگر احتمال گناه در او نمى رود. کسانى که در نماز جماعت عالم عارف حضرت آیت بهجت دامت برکاته شرکت کرده اند، مى دانند که این عالم روشن ضمیر در نماز خود وقتى به مالک یوم الدین مى رسد چه حالتى به او دست مى دهد. اینجا ما بحث معاد نداریم . اما بد نیست این جمله را متذکر شویم که اگر کسى توجه به مرگ داشته باشد دیگر امکان اینکه مرتکب گناهى بشود وجود ندارد. سپس در نماز مى خوانیم که ایاک نعبد و ایاک نستعین . معارف زیادى در این جمله وجود دارد. انصافا معارف اسلامى داراى عمق عجیبى است . از نظر ادبیات عرب ، مفعول قاعدتا باید بعد از فعل و فاعل واقع شود. مثل ضربت زیدا. اگر در ایاک نعبد و ایاک نستعین گفته مى شد نعبدک و نستعینک ، این قاعده رعایت شده بود. اما ایاک نعبد تقدم مفعول بر فعل شده ، یعنى تقدم ما حقه التاخیر شده و قاعدتا هر جا تقدیم ما حقه التاخیر بشود افاده حصر مى کند و انحصار و اختصاص را مى فهماند و دیگر اینکه خود ایاک نیز انحصار را مى فهماند که یعنى خدایا ما فقط و فقط و فقط تو را مى پرستیم و بس . از تو کمک مى خواهیم و بس . عبادت و پرستش انحصارى خدا اقتضاء دارد که دیگر انسان هر خداى گونه و خدایگان و به اصطلاح سایه خدایى را نپرستد و مال و اموال و دارائى و ریاست و جاه و جلال و مقام ، او را نرباید و اینها معبود انسان قرار نگیرد. به تعبیر دیگر شرک عملى جلى یا خفى در وجود او راه پیدا نکند. بله آنکس که نماز را با خضوع بخواند و فروتنى داشته باشد و توجه کند به نماز و آنچه در نماز قرائت مى کند، چنین شخصى بالطبع معبودى و معشوقى جز الله را نمى شناسد و اعمال ، گفتار و حرکات او به کلى براى رضاى حق تعالى خواهد بود و یک موحد واقعى خواهد شد .و نکته اى دیگر که در این آیه مبارکه وجود دارد این است که الفاظ را با صیغه هاى جمع بیان مى کند. ما تو را مى پرستیم و ما از تو کمک مى خواهیم . این که در آیه شریفه صیغه هاى جمع بیان مى کند. ما تو را مى پرستیم و ما از تو کمک مى خواهیم . این که در آیه شریفه صیغه هاى جمع بیان مى کند. ما تو را مى پرستیم و ما از تو کمک مى خواهیم . این که در آیه شریفه صیغه هاى جمع بکار رفته نه مفرد ایاک نعبد و ایاک نستعین گفته (نه اعبدک و استعینک ) این نشانه آن است که اسلام مى خواهد فرد در میان اجتماع باشد. به تعبیر دیگر رهبانیت در دین اسلام به این معنى که فرد از اجتماع جدا شود و همه عمر خود را در معبد بگذراند، از ازدواج خوددارى کند، تشکیل خانواده ندهد و از این قبیل را نمى پذیرد. در آن روایت معروف از قول رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله نقل شده که وهبانیه امتى الجهاد فى سبیل الله (37) یعنى اگر کسى از امت من مى خواهد تمام عمر را عبادت کند و یک راهب و با راهبه باشد باید در جهاد براى خدا شرکت کند. پس این هم نکته اى دیگر که باید گفت اصولا بشر بر فطر، اجتماع گرائى آفریده شده است و حرکت انزواگرایانه ، حرکتى بر خلاف مسیر فطرت انسانى است . اهدنا الصراط المستقیم خدایا بار پروردگارا ما را به راه مستقیم هدایت فرما. با بیان این جمله در نماز چند مساءله در ذهن انسان تداعى مى شود. اولا راه غیر مستقیم هم داریم . ثانیا آن راه یا راههاى غیر مستقیم کدامند؟ صراط مستقیم کدام است ؟ ضمن این جمله انسان از خدا حرکت به سوى صراط رشد و دورى از صراط غى را مى طلبد. ثانیا آیا خداوند ارائه طریق کرده است ؟ آیا راه صحیح از مسیر خطا مشخص گردیده یا نه ؟ و بعد با اندکى تاءمل مى بینیم خداوند افراد را به دو قسمت تقسیم مى کند و راه رشد را به یک دسته و راه غنى را به دسته دیگر نسبت مى دهد. راه رشد را با صراط الذین انعمت علیهم معرفى نموده که راه کسانى راه صحیح و راه تعالى و رشد است که خداوند به آنان نعمت تقوا و دین بخشیده است . آنها کدامند؟ هابیل و قابیل ؟ موسى یا فرعون ؟ ابراهیم یا نمرود؟ نبى گرامى اسلام صلى الله علیه و آله ؟ یا ابوجهلها، ابوسفیانها و ابولهبها. حضرت على علیه السلام یا معاویه ؟ امام حسین علیه السلام یا یزید؟ در این دو جبهه همیشه رودرو مى بینیم صراط رشد و همیشه و همه جا و در همه حالت در موسى ها، عیسى ها، ابراهیم ها، و ابراهیمیان متبلور است . پس از خدا مى خواهیم ما را ابراهیمى کند. که ما هم ، طاغوت شکن و طاغوت فکن ، و نیز مسلم و حنیف باشیم . و بعد غیر المغضوب علیهم نه کسانى که مورد غضب تو اى خدا قرار گرفته اند. ما صراط آنها را نمى خواهیم راه شدادها و نمرودها و فرعونها و هر طاغوت و طاغوتیها دیگرى را نمى خواهیم و از آنها دورى و برائت مى جوییم . به عبارت دیگر همان تولى و تبرى در نماز تکرار شده و تذکر لازم در این زمینه بیان گردیده است . بعد در نماز مى گوییم : و الا الضالین . یک وقتى است انسان خودش طاغوت است و گاهى عالمانه یا جاهلانه پیروى از طاغوت مى کند. ما در نماز از خدا مى خواهیم که ما را حتى جاهلانه هم از پیروان طاغوتها قرار ندهد. خلاصه اینکه قرآن اولین شرط را براى ایمان باطنى و عملى خضوع در نماز مى داند. 28- مومنون 2. 29- نساء 103. 30- عنکبوت 45. 31- محاسن ج 1 ص 44 - دعائم الاسلام ج 1 ص 133. 32- نهج البلاغه عبده ج 3 ص 77. 33- کافى ج 3 ص 270 - ج 6 ص 401. 34- کافى ج 3 ص 268 - من لایحضره الفقیه ج 1 ص 208. 35- الرحمن 10 36- بقره 256