تاریخ : سیزدهم 7 1395
نظر
عنصری که به عمل انسان بها می دهد، نیت و انگیزه و هدف اوست. نیت، رکن عبادت است. اگر عملی بدون نیت انجام شود، یا نیت غیر خدایی باشد،باطل است.

نیت، اصل و اساس عمل است. مقدس ترین کارها به خاطر نیت بد، فاسد می شود و ساده ترین کارها، با نیت خوب، ارزشی بسیار پیدا میکند. نیت خدایی، عامل جذب الطاف الهی است. هر که در راه خدا تلاش کند خداوند هم راه های خودش را به او می نمایاند:

وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ (عنکبوت/69)


 و نیت شرط قبولی عمل است.

موضوعات مرتبط:
تاریخ : سیزدهم 7 1395
نظر
راز تکبیر هنگام نیت همانا برطرف نمودن غفلت نماز گزار از انکسار و ذلت در پیشگاه خداوند است. گرچه تکبیر ظاهراً تعظیم است و از سنخ توصیف جمال حق است لیکن بازگشت آن به تسبیح بوده و از شئون توصیف جلالی حق محسوب می شود...

تکبرة الاحرام یکی از واجبات نماز است که انسان با گفتن آن رسماً وارد نماز گشته اموری که قبل از آن بر او مباح دانسته می شد حرام می گردد. به این معنا که نمی تواند صورتش را از جهت قبله بر گرداند، نمی تواند سخنی غیر از اذرکار نماز یگوید، نمی تواند غذا بخورد یا آب بیاشامد و.... بنابراین تکبیرة الاحرام را از این روی تکبیرة الاحرام گفته اند که با گفتن آن مباحات زیادی بر انسان حرام می گردد. تکبیرة الاحرام را تکبیرة الافتتاح نیز می گویند، زیرا با گفتن آن رسماً نماز افتتاح می گردد(1) برخی از فقهاء گفته اند تکبیره الاحرام در نماز مانند تلبیه در حج است که با گفتن ان حاجی رسماً محرم شده محرمات حال احرام بر او حرام می گردد.(2)

آنچه گفته شد صورت نماز است، امّا بزرگان دین برای هریک از اذکار و افعال نماز غیر از تفسیر ظاهری معانی باطنی نیز بیان کرده اند که به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می شود:
مرحوم نراقی می گوید: چون تکبیرة الاحرام گویی باید بدانی که معنی اینست که خدا بزرگتر و بالاتر است از اینکه وصف کرده شود یا از هر چیزیکه تصور شود بزرگتر است یا از آن بالاتر است که ادراک عظمت او کرده شود. پس در آنوقت تفکر عظمت و جلال او کن که همة اشیا را به قدرت کامله خود از کتم عدم به صحرای وجود آورد.(3)
از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: چون تکبیر نماز گفتی آنچه را ما بین آسمان و زمین است در مقابل کبریای خدا کوچک و ناچیز شمار که اگر خداوند بر قلب بنده زمانی که تکبیر می گوید بنگرد و در دل او چیزی باشد که از حقیقت معنای تکبیر بازش می دارد به او گوید ای دروغگو آیا مرا می فریبی؟ به عزّت و جلالم سوگند که از شیرینی یاد خود محرومت کنم و از قرب به خود و شادمانی مناجاتم محجوبت سازم. پس به هنگام نمازگزاردنت دل خود را بیازما، اگر شیرینی نماز را و در عمق جان سرور و بهجت (حاصل از) آن را میابی و دلت از راز و نیاز با او شادمان است و از گفتگو با او لذت می برد بدان که خداوند تو را در تکبیری که بر زبان رانده ای تصدیق فرموده است و گرنه دانسته ای که فقدان لذت مناجات و محرومیت از شیرینی عبادت دلیل بر اینست که خدا تو را (در تکبیرت) دروغگو دانست و از درگاه خود رانده است.(4)
مرحوم مجلسی می گوید: در سر تکبیرت افتتاحیه آمده که چون نیت را خالص کردی و قلب خود را صفا دادی و در زمرة اهل وفا داخل شدی خود را مهیای دخول در باب کن و اجازة فتح ابواب طلب و از منزل طبیعت حرکت کن و حجاب غلیط آن را با تمسک به مقام کبریائی رفع کن و به پشت سر افکن و تکبیر گویان وارد حجاب دیگر شو و آن را رفع کن و به پشت سر افکن و تکبیر گو... الخ.(5)
نتیجه می گیریم که اولیاء خدا وقتی وارد نماز می شوند خود را به تکبیر احرام از هر خاطری غیر حق محروم کنند و هر چه جز دوست را بر خود حرام شمرند و توجه به غیر را پشت بر قبلة حقیقی دانند و مبطل صلوة شمارند و رجوع به انیّت و انانیت خود را از احداث قاطعه نماز محسوب دارند. چون بر این مقام رسند و مستقیم بر امر گردند فقدتمَّ میقاتُ الرّب(6) همانا زمان وعدة دیدار پروردگار کامل گشت.(7)
در حدیث معراج نیز آمده است که برای حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سه مرتبه نور عظمت تجلّی کرده در تکبیرات افتتاحیه چنانچه برای خلیل الرحمن نیز انوار تقییدی سه مرتبه تجلی کرد. پس از آن وصول حاصل شد.(8) و در این حدیث چنین فرماید: فلما فرغ من التکبیر و الافتتاح قال عزوجلّ: الآنَ وصلتَ الیّ فَسَمَّ بإسمی...(9) پس چون از تکبیر و افتتاح نماز فارغ گشت خداوند عزوجل فرمود: اینک به من رسیدی پس نام مرا ببر.(10) درجائی دیگر آمده است که راز تکبیر هنگام نیت همانا برطرف نمودن غفلت نماز گزار از انکسار و ذلت در پیشگاه خداوند است. گرچه تکبیر ظاهراً تعظیم است و از سنخ توصیف جمال حق است لیکن بازگشت آن به تسبیح بوده و از شئون توصیف جلالی حق محسوب می شود.(11)

پاورقی:

1. شیخ انصار، مرتضی، کتاب الصلاة، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ انصاری، اول، 1415، قم ج 1، ص 283.
2. همدانی، آقارضا، مصباح الفقیه، موسسه الجعفریه لاحیاء التراث و موسسه النشر الاسلامی، 1416، اول، قم ج 11، ص 427.
3. ر.ک: نراقی، ملا احمد، معراج السعاده، انتشارات علمیه اسلامی، ص677.
4. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، کتاب الصلوه، باب 37 حدیث 3. ج81 ص230.
5. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، کتاب الصلوه، باب 37 حدیث 3. ج81 ص206.
6. انعام : 162.
7. سوره اعراف برگرفته از آیة 142.
8. اشاره به مفاد آیات 76 تا 79 سورة انعام.
9. شیخ صدوق، علی، علل الشرایع، باب 1، حدیث 1. ص 312.
10. برگرفته شده از خمینی، روح الله، سر الصلاه با کمی تصرف ص 76 و 77 و 78.
11. خمینی ، روح الله ، سرّ الصلاة، مقدمه، به نقل از ، کاشف الغطاء، شیخ جعفر، کشف الغطاء، ص 24.

منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

موضوعات مرتبط:
تاریخ : سیزدهم 7 1395
نظر
رکوع آن است که پس از پایان سوره، به نیّت تعظیم و فروتنى در برابر فرمان و عظمت پروردگار، تا حدى خم شویم که دست‏ها به زانوها برسد، کمر صاف باشد، گردن کشیده باشد، گویا نمازگزار حاضر است که در راه خدا گردنش زده شود.

رکوع که از ارکان نماز است و کم یا زاد شدن آن، چه به عمد یا سهو، نماز را باطل مى‏کند، از بهترین نوع اظهار بندگى است. رکوع ادب است و سجود قرب، و کسانى به خدا نزدیک مى‏شوند که در اظهار ادب کوتاهى نکرده باشند و این مضمون کلام امام صادق(ع) است»، (همان، ص 172 و 173).

موضوعات مرتبط:
تاریخ : سیزدهم 7 1395
نظر
سجده، نشان تذلّل و خاکسارى در برابر خداوند و عالى‏ترین درجه عبودیت است. انسان با سجده، خود را همرنگ با هستى مى‏کند « و للّه یسجد ما فى السموات و الارض»، (نحل، 49) . سجده بهترین حالتی است که انسان به خدا نزدیک می شود. سجده , رمز دوران های چهارگانه زندگی انسان است . علی (ع ) می فرماید: سجده اول , یعنی این که از خاکم , سر برداشتن رمز زندگی دنیایی است . سجده دوم , رمز مردن و به خاک خفتن است , سربرداشتن , رمز محشور شدن است , (بحار, ج 82, ص 139). و این مضمون این آیه است که : شما را از خاک آفریدیم و به خاک بر می گردانیم و بار دیگر از خاک , بیرونتان می آوریم , (طه , 55). سجده نشان عبودیت است «, (همان , ص 174 و 175).
همچنین حضرت امام در کتاب آداب الصلاه می فرماید:« بدان که اهل معرفت قیام را اشاره به توحید افعال دانند; چنانچه رکوع را به توحید صفات , و سجود را به توحید ذات اشاره دانند. اما بیان آن که قیام اشاره به توحید فعلی است آن است که در خود قیام وضعا, و قرائت لفظا اشارت به آن مقام است : اما این که قیام وضعا اشارت به آن است این است که در آن اشارت به قیام عبد به حق و مقام قیومیت حق است که آن تجلی به فیض مقدس و تجلی فعلی است و در این تجلی مقام فاعلیت حق ظاهر شود و همه موجودات مستهلک در تجلی فعلی و مضمحل در تحت کبریای ظهوری شود. و ادب عرفانی سالک در این مقام آن است که این لطیفه الهیه را به یاد قلب آورد و ترک تعینات نفسیه را هر چه بتواند بکند و حقیقت فیض مقدس را به قلب تذکر دهد و نسبت قیومیت حق و تقوم خلق به حق را به باطن قلب برساند. و چون این حقیقت در قلب سالک متمکن شد, قرائت او به لسان حق واقع شود و ذاکر و مذکور خود حق گردد و بعضی از اسرار قدر بر قلب عارف کشف گردد ((و انت اثنیت علی نفسک ; تو همچنان که خود را ستوده ای )) و ((و اعوذ بک منک ; از تو به تو پناه می برم )) به بعض مراتب برای او مکشوف شود, (خمینی , روح الله , آداب الصلوه (آداب نماز); موئسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س ), چ سوم , 1372, صص 146 و 147).

موضوعات مرتبط:
تاریخ : سیزدهم 7 1395
نظر
قیام و ایستادن برای خواندن حمد و سوره، یکی از مراحل اقامه نماز است. نمازگزار هنگام خواندن نماز از جای برمی خیزد و با فروتنی، وقار و آرامش، در محضر الهی حاضر می شود.
قیام، آمادگی برای تحرک، فعالیت و رشد و بالندگی است.
قیام، بر پای خاستن و دوری از سکون و خموشی است.
قیام، جهاد علیه هواهای نفسانی و آماده شدن برای توبه و استغفار است.
درباره اسرار و حکمت های «قیام» می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. قیام، یعنی ایستادن جسم و روح در مقابل خدا. در این حالت، سر، که بالاترین عضو بدن است، افتاده و افکنده می شود. پایین آمدن سر، نشانه فروتنی در مقابل خدا و دوری از تکبر و ریاست طلبی است.1
2. همان گونه که می دانیم، همه موجودات به عبادت و تسبیح خداوند مشغولند: «یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ.» قیام انسان و خواندن نماز، نوعی هم آوایی است. بنده نیز با این کار، آمادگی خود را برای عبادت الهی نشان می دهد.
3. قیام نشانه تلاش و فعالیت همیشگی انسان در جبهه رشد و تکامل است. نمازگزار سستی، رخوت، سکون و بی تحرکی را کنار می گذارد و با شادابی، طراوت و امید بر پای می خیزد و آماده تلاشی نو می گردد؛ حرکتی برای رسیدن به خدا و کسب فضایل انسانی.
4. معنای دیگر قیام، آمادگی نمازگزار برای مبارزه با شیطان و هواهای نفسانی و مفسدان و ستمگران است. قیام نماد جهاد اکبر و جهاد اصغر است.
5. قیام تجلی مساوات، برابری و همگونگی است. در نماز، همه یکسان در محضر الهی قیام می کنند: سیاه و سفید، فقیر و غنی، پیر و جوان، رئیس و مرئوس و بزرگ و کوچک هیچ یک تفاوتی ندارند.
قیام بیانگر این است که هیچ کس بر دیگری برتری ندارد؛ همه بنده ناتوان درگاه الهی اند. در قیام، دیوار تکبرها، منیت ها و خودخواهی ها فرو می ریزد و افراد فقیر و عالی مرتبه، در کنار افراد معمولی حاضر می شوند و به ادای تکلیف می پردازند.
6. قیام رعایت احترام، ادب و متانت در پیشگاه آفریدگار تواناست. نمازگزار، به احترام نام و یاد خدا برمی خیزد و با ادب و فروتنی تمام می ایستد و با متانت و آرامش به عبادت می پردازد.
7. قیام در حال نماز برای این است که انسان در پیشگاه خدای متعال بایستد و حق بندگی او را ادا کند و از خیرات پروردگار بهره مند شود و بداند که در قیامت نیز در پیشگاه او قیامی خواهد داشت.
حاج میرزا جواد ملکی تبریزی در کتاب گران سنگ خود به نام اسرار الصلاة می فرماید:
و اما قیام، حقیقت قیام عبارت از ایستادن در پیشگاه پروردگار برای ادای حق عبودیت و بندگی او و جلب خیرات پروردگاری، و انس گرفتن با او و لذت بردن به مخاطبات و گفت وگوی با او در کلام، و به مناجات با او در دعا است ... و می بایست که انسان از اینکه در نماز می بایست بر هر دو پا بایستد، به این حقیقت پی ببرد که مسلمان باید در مقام خوف و رجا باشد و از پایین افکندن سر در هنگام نماز، الزام قلب را بر تذلل و خشوع و تواضع و دوری از ریاست طلبی و خودبزرگ بینی فهم نماید و بداند که در فردای قیامت، او را در پیشگاه ذات اقدس خود ایستادنی است که چگونگی آن را این ایستادن تعیین می کند، و لذا سزاوار است که انسان آنچه در توان دارد، در تصحیح قیام نماز خود به کار گیرد و بداند که تمام پنهانی ها و خاطرات و ضمایرش، نزد حضرت حق مکشوف و آشکار است، و پروردگار حتی به چیزهایی که خود از آن بی خبر است و در باطن اوست، آگاه است. و لذا خیلی مراقب باشد که مبادا باطنش مخالف با رضای پروردگار باشد. به ناچار در چنین مقام خطیری تواضع و فروتنی او، لااقل همچون تواضع در محضر سلطانی از سلاطین دنیا خواهد بود. چگونه کسی که در مقابل حاکمی قرار می گیرد، مراقب تمام حرکات و گفته های خود می باشد، که مبادا سخنی بر خلاف رضای او بر زبان آورد و یا از معنای آنچه می گوید، غافل باشد و یا اشارات مخاطبات سلطان را درنیابد، و خدایی که ملک الملوک و جبارالجبابره است، هرگز نزد مسلمان از بشری مثل خود بی مقدارتر خواهد بود.2
پی نوشتها:
1. الاخلاق، ص 70.
2. میرزا جواد ملکی تبریزی، اسرار الصلوة، ج 1، ص 323.

موضوعات مرتبط:
الصلوه معراج المؤمن
X