تاریخ : بیستم 9 1394
نظر

درعملیات رمضان دریک روزگرم درمنطقه جنوب واطراف پاسکاه زید، ساعت 21، دستورعملیات و پیشروى داده شد،همه رزمندگان،با تکاپوی زیاد، مشغول انجام وظایف خود بودند و فقط به پیشروى درعمق محوهاى عملیات مى اندیشیدند. 
میادین مین،به سرعت پاکسازى مى شد. حمل مهمات وتغذیه با احتیاط غیرقابل وصفى با چراغ خاموش و زیرمانورهاى دشمن انجام مى گرفت .ساعاتى ازنیمه شب گذشته بود که به پشت یک میدان مین عجیب و غریب رسیدیم،برادران تخریب توانسته بودند بخشى از آن را براى عبور خودرو ورزمندگان ، پاکسازى و نوارکشى کنند. ما هم که در یک آمبولانس بودیم ، مجبور بودیم با احتیاط کامل عبور کنیم . یکى از رزمندگان در جلوى ماشین پیاده حرکت مى کرد وراه را نشان مى داد.چرخ سمت راست با برخورد بهمین ضد نفر، ترکید و خودرو متوقف شد. 
هر لحظه امکان داشت خمپاره اى بر روى ماشین ما فرود بیاید ،به همین دلیل وحشت کرده بودیم . 
به دلیل کم عرض بودن جاده ، امکان جک زدن نیز نبود. چند دقیقه اى نگذشت که در تاریکى صداى ضعیف موتورسیکلتى به گوش ما رسید. هنگامى که به ما رسیدند، بلافاصله مشغول مین یابى در محل و تعویض چرخ خودرو شدند. 
در همین حال دیدیم که یک نفر از آنها مشغول جهت یابى است و با قطب نما دنبال قبله مى گردد. «وقت نماز صبح شده بود». چگونه مى شد در زیر آن آتش گلوله ها، جاى امنى براى نماز پیدا کرد؟ 
امکان تجدید وضو نبود. آن دو تخریب چى در انتهاى نماز خود بودند و عملشان همه ى بینندگان را به شوق معنوى وا مى داشت . من هم با تمام وجود خاکى خود، در مقابل خداوند ایستادم . زیر مانورها و تیرهاى رسام ، صداى خودم را نمى شنیدم . سلام دادم و رو به قبله ایستادم تا به حضرت امام حسین(ع)عرض ادب کنم که موج انفجار مرا زمین گیر کرد. نماز صبح در میدان مین ، در کنار چند مجروح با آماج گلوله هاى دشمن حال و هوای خاصی داشت که هنوز بعد از21سال آن را مى خورم .


موضوعات مرتبط:
الصلوه معراج المؤمن
X